فرنیکافرنیکا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

farnika

27 ماهگی

حالا دیگه دو سال و سه ماهه شدی گلم تو این چند وقت از لحاظ تکلم خیلی رشد کردی و کاملا از لحاظ قواعد فارسی تو صرف فعل ها دقیق هستی .اکثر حروف غیر از ک و ف و  چ و... رو میتونی تلفظ کنی . حالا دیگه شعر هم برامون میخونی 22 مهر اولین باری بود که برام شعرخوندی . بابا فرهاد از خوشحالی داشت غش میکرد و خیلی هیجان زده شده بود . اسم خودت رو هم یاد گرفتی میگی " بَنیتا ". از اول مهر فرستادمت مهد کودک ، دیگه حسابی شیطون شدی و مامان جون از پس کارات بر نمی اومد . اولین روزها موقع جدایی گریه میکردی ولی دو سه روز که گذشت خودت میپریدی بغل مربیتون همه میگن اونجاخیلی بچه خوبی هستی و با همه مهربونی و باهاشون بازی می...
4 آذر 1394

دو سالگی

تولد دو سالگیت مبارک گل من امسال رفتیم شمال و تولد دوسالگیت رو که افتاده بود عید فطر یه جشن حسابی گرفتیم. یه مهمونی زنبوری و تو هم زنبور کوچولوی ما یه لباس زنبوری با شاخک وبال زنبوری و یه کیک به شکل کندو دو جفت دندون آسیات تو این مدت در اومد و بعد هم دندون های نیش بالات عاشق از پله بالا رفتنی و دوس داری این کار رو به تنهایی انجام بدی و همین طور عاشق پوشیدن کفش بزرگترها اسم مامان و بابا رو میگی اَراد و مصوم و میتونی جمله دو یا سه کلمه ای بگی و سوال های تکراری " این چیه ؟" چند روز پیش که یه لباس قرمز با یه دکمه بزرگ پوشیده بودم به دکمه گیر داده بودی که این چیه و من صد بار...
25 تير 1394

چند تا عکس از 19 ماهگی

فرنیکا در تولد 34 سالگی بابا وقتی فرنیکا یواشکی یکی از خرید های بابا رو از تو پلاستیک در میاره و خرابکاری میکنه زندانی شدن فرنیکا توسط بابا موقع خونه تکونی عمر مامان نفس مامان همه ی زندگی مامان دوستت دارم   ...
25 بهمن 1393

15 ماهگی

چند روز پیش یه دفعه بابایی متوجه شد که چهار تا از دندونای شما نیش زده و ما تازه متوجه شدیم که چرا شما این چند وقته اینقدر مارو گاز میگرفتی مخصوصا مامان جون رو ،جای گاز گرفتن هات رو دست اش مونده بود هنوز زیاد حرف نمیزنی یعنی اصلا واژه خاصی نمیگی فقط وقتی آهنگ شاد پخش میشه میای ماهارو مجبور میکنی دست بزنیم و میگی " دسی " یعنی دست بزنید ما هم . . . با صلاح دید دکتر دیگه دارم آموزش غذای درشت خوردن رو بهت یاد میدم چنان کثیف کاری میکنی که نگو و نپرس و میخوای خودت تنهایی بخوری منم مجبور شدم رو فرش رو فرشی بندازم و رو مبل ها روکش بندازم چون بلند میشی و دستات رو همه جا میمالونی عاشق ماکارونی و سیب و تیکه های م...
25 مهر 1393

شیطونی های 14 ماهگی

کارهای روزانه فرنیکا : خالی کردن کشو لباس و ریختن لباسها به بیرون روزی 100 بار خالی کردن کشو بابا و درآوردن کاغذ ها و خوردن گوشه کاغذ ها در صدم ثانیه جادادن خود به زور در هر جای ممکن ...
30 شهريور 1393

13 ماهگی

دو تا دندونای بالات نیش زده دیگه بدوبدو هم میکنی و حسابی شیطون شدی از مبلا بالا میری و لامپارو خاموش و روشن میکنی از ترس اینکه نیوفتی مبل هارو برعکس کردیم به من میگی "مام" ، به بابا" باب" ،خاله مهناز رو هم نانا صدا میکنی. هنوز رفلاکس ات خوب نشده و باز هم شبا گریه میکنی. بابایی هر وقت میره حموم پشت سرش میری و اینقدر در میزنی تا در و باز کنه و با هم آب بازی کنین . چند روز پیش رفتیم عروسی پسر یکی از همکارای مامان از اول مجلس تا آخر مجلس دنبال بچه ها بدو بدو میکردی من هم دنبال تو ، خاله آزیتا هم اومد بغل ات کرد باهات یه ذره برقصه یدفعه روش استفراغ کردی با کلی زحمت هم لباس تو رو تمیز کردیم هم اونو . ...
4 شهريور 1393

یک سالگی

هنوز به تنهایی خودت راه نمیری البته میتونی ولی میترسی هر روز برای ما یه دلبری جدید میکنی خاله مهناز بهت بوس فرستادن رو یاد داده دستت رو میذاری رو لبت بعد میاری جلو ولی هنوز بلد نیستی فوت کنی قربونت بشم اینم یه عکس از بوس فرستادنت هست عروسک های خاله مهناز رو میخوابونی بغل میکنی میگی پیشی پیشی جدیدا دیگه مامان جون نمیتونه رو پا بخوابونتت با چادر به پشتش میبنده یه ذره که راه میره سریع میخوابی انگار که شرطی شده باشی البته وقتی خونه ایم ببینی من دارم میخوابم میای پیشم دراز میکشی کم کم خوابت میبره عاشق آب بازی و حموم رفتنی  برای اولین بار یه دست لباس برات دوختم اینم عکس اش بد نشد ایشالا دفعه های بعد ...
26 تير 1393

تولد یک سالگیت مبارک

دختر نازم یه ساله شد . تولدت مبارک ایشاله 120 ساله بشی عشقم همیشه سالم و سلامت ، خوشحال و شاد ، موفق و پیروز باشی نازنینم تولد یک سالگیت مصادف شد با شب 19 رمضان برای همین نتونستیم برات جشن بگیریم ولی یه کیک گرفتیم واسه یادگاری که برات بمونه تو راه تا کیک رو بیاریم خونه لج گرفتی میخوام به ببعی دست بزنم     کادوی تولد یک سالگی یه آویز نهنگ بود که من و بابا برات خریدیم زنجیر رو هم مامان جون و بابا جون و خاله مهناز کادو دادن مبارکت باشه مامانی اینم خرابکاری آخر شب گیلاس ها رو له کردی مالیدی به جلو مبلی نی نی وبلاگ هم تولدت رو تبریک میگه اینم عکسش ...
25 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به farnika می باشد