دو سالگی
تولد دو سالگیت مبارک گل من
امسال رفتیم شمال و تولد دوسالگیت رو که افتاده بود عید فطر یه
جشن حسابی گرفتیم.یه مهمونی زنبوری و تو هم زنبور کوچولوی ما
یه لباس زنبوری با شاخک وبال زنبوری و یه کیک به شکل کندو
دو جفت دندون آسیات تو این مدت در اومد و بعد هم دندون های نیش بالات
عاشق از پله بالا رفتنی و دوس داری این کار رو به تنهایی انجام بدی
و همین طور عاشق پوشیدن کفش بزرگترها
اسم مامان و بابا رو میگی اَراد و مصوم و میتونی جمله دو یا سه کلمه ای بگی
و سوال های تکراری " این چیه ؟"
چند روز پیش که یه لباس قرمز با یه دکمه بزرگ پوشیده بودم به دکمه گیر
داده بودی که این چیه و من صد بار گفتم دکمه مامان و بعد در کمال تعجب
دیدم گفتی " قمز" چنان ذوقی با بابات کردیم
که نگو که رنگ قرمز رو یاد گرفتی البته باید ممنون مامان جون باشیم چون وقتی
مامان سر کارم و میری پیش اون
خیلی باهات کار میکنه و رنگ ها و حیوانات رو بهت یاد میده
بد غذایی هات هنوز ادامه داره و مامان رو حسابی خسته میکنی
اینم چند تا عکس دیگه از مراسم تولد