13 ماهگی
دو تا دندونای بالات نیش زده
دیگه بدوبدو هم میکنی و حسابی شیطون شدی
از مبلا بالا میری و لامپارو خاموش و روشن میکنی از ترس اینکه نیوفتی مبل هارو برعکس کردیم
به من میگی "مام" ، به بابا" باب" ،خاله مهناز رو هم نانا صدا میکنی.
هنوز رفلاکس ات خوب نشده و باز هم شبا گریه میکنی.
بابایی هر وقت میره حموم پشت سرش میری و اینقدر در میزنی تا در و باز کنه و با هم آب بازی کنین .
چند روز پیش رفتیم عروسی پسر یکی از همکارای مامان از اول مجلس تا آخر مجلس
دنبال بچه ها بدو بدو میکردی من هم دنبال تو ، خاله آزیتا هم اومد بغل ات کرد باهات یه ذره
برقصه یدفعه روش استفراغ کردی با کلی زحمت هم لباس تو رو تمیز کردیم هم اونو .
دیگه این رفلاکس ها خیلی طولانی شده و رو اعصابه .
ایشالا هر چه زودتر خوب بشی و آرامش داشته باشی مامانی آخه شبا راحت نمیخوابی .
فدای چشمات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی