فرنیکافرنیکا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

farnika

یه عکس از اینجا از من بنداز

برعکس پارسال که هر موقع میخواستیم ازت عکس بندازیم یا قیافتو کج و کوله میکردی یا روتو بر میگردوندی و اذیت میکردی امسال تا یه پارکی جایی میریم از تو و در و دیوار باید مدام عکس بگیریم قربون خودت و اون ژست گرفتن هات بشم من عزیزمممممممممم ...
3 شهريور 1396

فرنیکا در مهد هما

یک صبحانه خوب با دوستان تو حیاط مهد جشن تولد متولدین تابستان تو مهد فرنیکا در حال شن بازی با دوستان تو محوطه حیاط یک روز خوب خوشحال و خندان کنار دوستان در حال ماهیگیری فرنیکا در حال ساخت کلاژ اقیانوس در کل خیلی عاشق مهد و دوستات هستی و پنج شنبه و جمعه که مهد نمیریم خیلی دلتنگ دوستات میشی مخصوصا پریا و مهراد و ستایش     ...
2 شهريور 1396

لغت نامه چهارسالگی

آناس = آدامس طاروس = طاووس بَنجِس = بدجنس لخ = یخ لک = یک (قربونش برم که حرف ی اول حروف رو ل تلفظ میکنه ) و من از همین تریبون!!! اعلام میکنم تلفظ درست یکسری لغات رو بهت یاد نمیدم که اشتباه بگی ما روحیمون عوض بشه ...
11 مرداد 1396

یک سفر خوب به همدان

یک سفر دو روزه به همدان با خاله مهناز و دایی علی فرنیکا در کنار مقبره باباطاهر عریان مقبره ابوعلی سینا اینم تو حیاط اش آبشار گنج نامه غار علیصدر این لباسی که میبینی تو همه عکسها پوشیدی رو خیلی دوست داری طوری که علاوه بر اینکه کل سفر پوشیدی و نذاشتی از تنت در بیارم تو خونه هم وضعیت همینطوری  و تا حسابی کثیف نشه نمیذاری عوض کنم تازه چند بار هم از توی ماشین لباسشویی نشسته در آوردی و پوشیدی یه بار هم بعد از اینکه شستم خیس خیس انقدر داد و بیداد راه انداختی تا اجازه دادم دوباره بپوشی خلاصه اینکه خیلی دوسش داری هم به خاطر اینکه عکس آنا السا داره هم به خاطر اینکه دامن چین چین داره ...
29 تير 1396

تولد چهار سالگیت مبارک عشقم

تولدت مبارک عشقم . چهار سال گذشت و ما با تو تک تک لحظات شیرین زندگی رو تجربه کردیم و شادی داشتن تو یک لحظه ما رو رها نکرد برایت یک دنیا سلامت و شادی یک بغل عشق و مهربانی و هزاران لحظه آرامش بی پایان آرزو دارم امسال هم مثل هر سال توی سالگرد مهمترین روز زندگیمون یه جشن گرفتیم از اون جایی که عاشق شخصیت های آنا والسا هستی و تمام وسایلت باید آنا و السا باشه تم تولد امسال آنا و السا و در کل تم برفی برات در نظر گرفتم که کلی لذت بردی این کیک تولدته که مامان هنرمندت برات پخته البته طبقه دوم رو فردای روز تولدت بردیم مهد کودک که با دوستات بخوری اینم از میز شاممون مامان هر کاری میکنم که تو شاد و خوشح...
24 تير 1396

سفر اولسبلانگاه و گیسوم

یه سفر فوق العاده عالی با مامان جون و بابا جون و دایی علی و خاله مهناز فرنیکا بر فراز ابرهای ماسال اون برچسب هایی که میبینی به شیشه ماشین چسبوندی برای زیبا تر شدن ماشین زدی به شیشه ما هم به نظرت احترام گذاشتیم و اونارو نکندیم جاده گیسوم ...
14 خرداد 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به farnika می باشد