یادم میاد مامان جون همیشه تعریف میکرد که من وقتی بچه بودم و میدیم دوستام خواهر یا برادر دارن ، گریه میکردم و التماسشون میکردم که ما هم بریم یکی بخریم حالا همون قضیه واسه خودم تکرار شده قضیه از اون جا شروع میشه که تو مهدکودک چون بعضی از دوستات از خواهر و برادر هاشون تعریف میکنن تو هم فکر میکنی که خواهر و برادر داری اوایل که میگفتی یه خواهر دارم اسمش النا هست بعدش میگفتی من یه داداش و یه برادر و یه خواهر و یه آبجی دارم حتی یادم میاد یه روز که داشتی از خواهرت واسه یه خانم دکتری تعریف میکردی ازم پرسید : خواهر داره ؟ گفتم خواهر خیالیشه خانم دکتر(به هوای اینکه نمیدونی معنی خیالی چیه!!!)کلی بهت برخورد و با ناراحتی گفتی ما...