farnika

تولدت مبارک عشقم . چهار سال گذشت و ما با تو تک تک لحظات شیرین زندگی رو تجربه کردیم و شادی داشتن تو یک لحظه ما رو رها نکرد برایت یک دنیا سلامت و شادی یک بغل عشق و مهربانی و هزاران لحظه آرامش بی پایان آرزو دارم امسال هم مثل هر سال توی سالگرد مهمترین روز زندگیمون یه جشن گرفتیم از اون جایی که عاشق شخصیت های آنا والسا هستی و تمام وسایلت باید آنا و السا باشه تم تولد امسال آنا و السا و در کل تم برفی برات در نظر گرفتم که کلی لذت بردی این کیک تولدته که مامان هنرمندت برات پخته البته طبقه دوم رو فردای روز تولدت بردیم مهد کودک که با دوستات بخوری اینم از میز شاممون مامان هر کاری میکنم که تو شاد و خوشح...

تاریخ دی 1395 تاریخ اردیبهشت 96 پاییز 96 زمستان 96 ...

هلولا = هیولا بطخاره  = بخاطره سوآن = سوهان دایناکسور = دایناسور

یه سفر فوق العاده عالی با مامان جون و بابا جون و دایی علی و خاله مهناز فرنیکا بر فراز ابرهای ماسال اون برچسب هایی که میبینی به شیشه ماشین چسبوندی برای زیبا تر شدن ماشین زدی به شیشه ما هم به نظرت احترام گذاشتیم و اونارو نکندیم جاده گیسوم ...

فایل این درخت کریسمس رو مامان از اینترنت دانلود کردم و پرینت گرفتم که در و دیوار خونمون از نقاشی های شما در امان بمونه و هم سرگرمی خوبی برات باشه بعضی روزها با هم یا شما با بابایی میریم و اونو رنگ میکنیم ...

امسال دو تا عروسی داشتیم عروسی عمو فرشید و عروسی خاله مهناز این عکس مال  عروسی عمو فرشیده اینم عروسی خاله مهناز اون گلی هم که دستته ابوالفضل رفته از تو باغچه برات چیده وقتی بهش گفتم چرا چیدی نباید گل بچینی در جواب گفت خوب عروس باید دسته گل داشته باشه دیگه قربون این عروس من برم عاشقتم از وقتی هم که رفتی آرایشگاه و موهاتو درست کردن مدام به من میگی مامان موهامو شینیون کن تازه تو مهد کودک هم به خانم مربیتون میگی موهامو جمع میکنی شینیون بکنی ها خلاصه یه بار که موهاتو خودم شیشنیون کردم تا یه هفته نمیذاشتی کسی بهش دست بزنه همون جوری میرفتی مهد کودک کلی هم پیش دوستات پز میدادی ...

این لباس قاسم آبادی رو عزیز جون برات خریده بود و خیلی آرزو داشت توی عروسی عمو فرشید بپوشی ولی متاسفانه شب عروسی هر چی خواهش کردیم نذاشتی لباست رو عوض کنیم و فکر میکردی کار عجیب غریبیه و برای همیشه این حسرت رو برای همیشه عزیز جون گذاشتی ...