سوراخ کردن گوش
5 خرداد 93
یه روز مونده بود به مبعث پیامبر
تو این ده ماه و 10 روز که از خدا عمر گرفتی چندین بار خواستم گوش هات رو سوراخ کنم
ولی بابا فرهاد موافق نبود میگفت هنوز کوچیکی و تا یه سالگی صبر کنیم .
23 خرداد مراسم عقد عمو فرشید و خاله مرضیه است و بابا هم موافقت کرد که گوش هات
رو سوراخ کنیم تا تو مراسم گوشواره گوش ات کنم .
اون روز از مامان جون خواهش کردم که تو رو بیاره محل کار مامان تا همکار مامان گوش ات
رو سوراخ کنه .
تو بقل آقای نوری نشستی و سعیده جون گوش هات رو سوراخ کرد .
فکر نمیکردم اینقدر درد داشته باشه کلی گریه کردی .
با کلی زحمت تونستم آرومت کنم ،
بعد هم اومدی تو اتاق مامان و این عکس ها رو ازت گرفتم .
بعد از یه هفته اون گوشواره ها رو در آوردم و گوشواره هایی رو که خاله مریم واسه ی
تولدت برات خریده بود رو گوش ات کردم .
مبارکت باشه مامانی ، دوست دارم عشقم .