دندان در آوردن
دو ساعت تا تحویل سال 1393 مونده بود .
یه مقدار سوپ برات درست کرده بودم و داشتی تقلا میکردی که نخوری
دو هفته ای بود که گاه و بیگاه تب میکردی و شکمت شل بود
با هر ترفندی بود سوپ رو خوردی.
لباس نو رو تنت کردم و با بابایی منتظر تحویل سال شدیم.
سال 1393
بعد از تحویل سال رفتیم خونه مامان جون
اونجا مابقی سوپی که درست کرده بودم رو بهت دادم
موقع سوپ خوردن انگار یه چیزی عادی نبود
وقتی داشتم قاشق رو در میآوردم یه چیزی صدا میخورد .
این صدای چیه ؟
بزار ببینم
خدای من دندون عشق مامان نیش زده بود
دندون پایین سمت چپی
عزیز مامان مبارک باشه
باید هرچه زودتر تو فکر گندم باقالی باشم .
شب سال نو و اولین سبزی پلو با ماهی
بابا جون یه نفر بیاد این ماهی رو برام پاک کنه من دیگه دندونم در اومده میخوام غذا بخورم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی